و صفاتى كه دربردارنده مفاهيمي چون محبت، لطافت، رأفت، عطوفت، رحمت و... ميباشند، در گستره صفات جماليه ميگنجند و آن اسما و صفاتى كه دربردارنده مفاهيمي چون صلابت، غضب، انتقام، عقوبت، قهّاريت، جبّاريت و... ميباشند، در قلمرو صفات جلاليه وارد ميگردند.
همه اسمائى كه براى خداوند متعال در قرآن كريم ذكر شده است، در اين دو گستره، قابل تقسيم بندى است. اسمائى از قبيل: قاهر، جبّار، متكبّر، قوى، ذوانتقام، منتقم ذوالجلال و شديدالعقاب را «اسماى جلاليه الهى» مينامند. و اسمائى چون: عليم، رحيم، كريم، حكيم، رئوف، عطوف، ودود، غفور، لطيف، خبير، بصير، شهيد، ذوالفضل و سريع الحساب را «اسماى جماليه الهى» نام مينهند.
به عقيده عرفا، هر موجودى به اندازه بهره وجودىاش از ويژگيهاى كمالى، جلوهاى از اسما و صفات بىنهايتْ كامل الهى را متجلى و نمايان ميسازد. در ميان تمام مخلوقات، تنها آفريدهاى كه ميتواند مظهر جميع اسما و صفات الهى گردد، انسان است. تنها اوست كه ميتواند با استعدادى كه خداوند در وجودش نهاده است، به سوى جمال و جلال مطلق الهى اوج گيرد و آيينه تمامنماى اسما و صفات الهى گردد.
ساير آفريدگان نيز، جلوهاى از اسما و مظهرى از صفات الهىاند؛ اما هيچگاه ياراى آن را نخواهند يافت كه مظهر تام و تمام اسما و صفات الهى گردند؛ به عنوان مثال، فرشتگان نيز مظهر اسماى خدايىاند؛ اما مظهر سُبّوحيت و قُدّوسيت.
آن هنگام كه پروردگار عالم به فرشتگان، خبر داد كه اِنّىِ جَاعِلٌ فِى الْأرْضِخَلِيفَةً[1]؛ من در روى زمين، خليفهاى خواهم گماشت، پرسيدند: أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِك و نُقَدِّسُ لَكَ[2]؛ آيا كسانى خواهى گماشت كه در زمين فساد كنند و خونها ريزند؟ آيا مقام خلافت الهى را به موجودى فسادكار و خونريز خواهى سپرد و حال آنكه ما تو را تسبيح و تقديس مينماييم؟ جواب شنيدند كه: إِنّىِ اَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ[3]؛ من چيزى ميدانم كه شما نميدانيد. من از اسرار خلقت انسان آگاهم و استعدادى در وجود او نهادهام كه شما از آن بىخبريد.