متعال تأييد شده باشد. از اين رو خداى متعال علاوه بر اين كه انبيا را براى هدايت و ابلاغِ رسالت مبعوث نمود، در مواردى كه مردم براى تشكيل حكومت آمادگى داشتند، به انبيا مقام حكومت و مديريت جامعه را نيز عطا فرمود و بسيارى از آنها به مقام امامت نيز نايل شدند:
وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ؛1 و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند.
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز عالى ترين مقام مديريت جامعه را از جانب خداوند بر عهده داشت. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:
اَلنَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم؛2 پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
اين مقام به ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز منتقل گرديد. پس از ائمه(عليهم السلام) نيز اين مسؤوليت طبق عقايد شيعه، بر عهده فقهاى عظامى است كه صلاحيت اين مقام را داشته، واجد شرايط لازم باشند.
در بيانات اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نهج البلاغه و بيانات حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) در آن خطبه تاريخى، به اين نكته اشاره شده كه اگر مردم از مقام واحدى اطاعت نكنند، مبتلا به پراكندگى و اختلاف مىشوند و سعادت دنيا و آخرتشان به خطر مىافتد: فَفَرَضَ... الطّاعَةَ نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ الاِْمامَةَ لِمّاً مِنَ الْفُرْقَة؛3 امامت و مطاع بودن، ابزارى است كه خداى متعال براى حفظ وحدت جامعه اسلامى تشريع فرموده است.
[1] سجده (32)، 24. [2] احزاب (33)، 6. [3]بحارالانوار، ج 6، باب 23، روايت 1 و من لا يحضره الفقيه، ج 3، باب 2، روايت 4940.