دولت در دولت تشكيل مىدهند. مثل زمان رژيم پهلوى كه حق حيات هم از فقها سلب شده بود و متدينان در برخى امور خاص، نظير تعيين قيّم براى اطفال، توليت يك موقوفه، و امثال آنها، از فقها اجازه مىگرفتند. اين امور را در اصطلاح فقهى «امور حِسبيه» مىنامند. در مقايسه با چنين زمانهايى كه ولىّ فقيه «مبسوط اليد» نيست و فقط در حدّ محدودى ولايت دارد، ولايت مطلقه مربوط به زمانى است كه فقيه مبسوط اليد است و حكومت را در دست دارد. ولايت فقيه در چنين زمانى مطلق است؛ يعنى فقيه مىتواند در همه مسايلى كه مربوط به حكومت است، با در نظر گرفتن احكام اسلامى و مصالح اجتماعى، دخالت كرده و تصميم گيرى نمايد و امر و تصميم او مُطاع است.