فراوانى نوشته شده و بحثهاى بسيارى انجام گرفته است. با وجود اين كه از جريان غدير تا رحلت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هفتاد روز بيشتر فاصله نبود، لكن طى همين مدت نيز آن حضرت اهتمام زيادى نسبت به تبيين مسأله خلافت و امامت اميرالمؤمنين(عليه السلام) داشتند، تا حجت بر مردم تمام شده و بهانهاى براى هيچ كس در اين زمينه باقى نماند. اما با وجود تمام تأكيدات پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر اين مسأله، امكان عصيان و مخالفت از بين نرفت؛ چرا كه در غير اين صورت، از سنّت فراگير الهى، كه امتحان و آزمايش انسانها است، تخلف مىشد. مقدمات امتحان الهى بايد به گونهاى مهيا شود كه زمينه اطاعت و عصيان به طور مساوى فراهم باشد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در آخرين روزهاى حيات خود، تدبيرى انديشيدند تا كسانى كه احتمالا با خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) موافق نبودند و ممكن بود در مخالفت با اين امر توطئه چينى كنند در مدينه نباشند. از همين رو دستور تجهيز سپاه را صادر كرده و فرمودند: تمام مسلمانانى كه قادر بر جهاد هستند همراه با اين سپاه براى جهاد به جانب مرزهاى روم ـ جايى كه جعفر بن ابى طالب(عليه السلام) و زيد بن حارثه به شهادت رسيده بودند ـ حركت كنند. آن حضرت اسامة بن زيد را كه جوانى برومند بود به جاى پدرش كه در جنگ قبل به شهادت رسيده بود، به عنوان فرمانده سپاه منصوب نموده، اصرار كردند كه تمام كسانى كه توانايى شركت در جنگ را دارند تحت امر اسامه براى شركت در جنگ همراه با اين سپاه بروند. مورخان شيعه و سنى نقل كردهاند كه تأكيدات پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى شركت مسلمانان در اين جنگ به اندازهاى بود كه در هيچ يك از جنگها سابقه نداشت. آن حضرت ضمن تأكيد بر پيوستن افراد به سپاه اسامه، فرمودند: نَفَذُوا جَيْشَ أُسامَة لَعَنَ اللّهُ مَنْ