مى دهد كه او هم «خالقيت» و هم «ربوبيت» خداى متعال را قبول داشت. علاوه بر آن به «معاد» نيز اعتقاد داشت؛ چون از خداوند درخواست كرد كه: فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛1 مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت بده. همه اينها نيز در حالى بود كه، طبق فرمايش اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نهج البلاغه، شيطان تا آن هنگام شش هزار سال خدا را عبادت كرده بود: وَ كانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة لايُدْرى أَمِنْ سِنِى الدُّنْيا أَمْ مِنْ سِنِى الآخِرَةِ؛2 كه حضرت مىفرمايند، مشخص نيست اين شش هزار سال، از سالهاى دنيا است يا از سالهاى آخرت!
با تمام اين خصوصيات، خداوند ابليس را «كافر» معرفى مىكند:
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ؛3 و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» همگى سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد و از كافران شد.
پس از آن همه عبادت، مهر «كفر» بر پيشانى شيطان زده شد و خداوند او را از درگاه خود راند و براى ابد ملعون گرديد؛ چرا؟ چون حق ربوبيت تشريعى خداوند را منكر شد و گفت خداوند بدون دليل به او امر كرده است كه بر آدم سجده كند. اين گفته شيطان كه من برتر از آدم هستم و خدا حق ندارد مرا به سجده كردن بر آدم امر كند، در واقع انكار ربوبيت تشريعى خداوند متعال و كفر به آن بود.
[1] همان، 36. [2]نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 234 (معروف به قاصعه). [3] بقره (2)، 34.