اعتقاد و باور به «توحيد خالص» که حضرت در مناجات خود از خداوند درخواست کردهاند، عاليترين مقام اولياي خداست و عاليترين خواستهاي است که پس از رهايي از عذاب الاهي انسان ميتواند از خداوند درخواست کند. اين مقام براي کساني حاصل ميگردد که همه شائبههاي شرک و توجه به ماسوي الله را از درون خويش خارج کنند و جز به خداوند توکل نکنند و تنها او را مالک و حاکم هستي بشناسند و تنها به او اميد داشته باشند و تنها از او خوف و ترس داشته باشند و تنها خداوند را دوست داشته باشند و ديگر دوستيها و محبتهاي آنها جلوههاي محبت به خداوند و در امتداد آن محبت اصيل و متعالي باشد. پس توحيد خالصْ توحيد در استعانت، توکل، توحيد در خوفورجا و توحيد در محبت و بالاتر از همه «توحيد در وجود استقلالي» است، يعني موحد به مرحلهاي ميرسد که هستي مستقل و همه شئون هستي را مخصوص خداوند مييابد و اين حقيقت را تنها با مفاهيم ذهني و در پرتو برهان عقلي درنمييابد، بلکه با علم حضوري شهود ميکند و در نتيجه علاقه استقلالي به غير خداوند نخواهد داشت: اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الْأَنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِيآئِک حَتّى عَرَفُوک وَوَحَّدُوک، وَاَزَلْتَ الْأَغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبَّائِک، حَتّى لَمْ يُحِبُّوا سِواک؛[1]«تو کسي هستي که انوار خود را در دلهاي اوليائت تاباندي تا آنکه تو را شناختند و به يکتايي تو باور کردند و اغيار و بيگانگان را از دلهاي دوستانت زدودي تا آنکه آنان غير تو را دوست ندارند».
رهيافته به چنين مقامي انسان ايدئال از نظر اسلام و قرآن است که با نور الاهي وحدانيت خدا را ميبيند و تعلق به غيرخدا را از دل برميکند و اصالتاً خدا را دوست ميدارد و به او عشق ميورزد و هرچيز ازآنجهت که به او منسوب است، محبوب او خواهد بود.