آنها راضى باشد، رضايت خداوند منّان را مقدم مىدارند. ولى هزاران افسوس كه چنين افرادى بسيار نادر هستند. بيشتر انسانها به جاى رضوان الهى، بيشتر مشتاق بهشت و حور و قصور هستند. در حالى كه بايد اين روحيه را دوست بداريم و رضوان الهى براى ما از هر چيزى مهمتر باشد و تمام همّ و غم خود را معطوف تحصيل ذرهاى از رضا و رضوان الهى نماييم تا بلكه به آن نايل آييم. رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ اَكْبَرُ...[1]؛ رضوان الهى از هر چيزى برتر است. به هر حال واقعيت اين است كه نوع انسانها تا به آن جا فرسنگها فاصله دارند. بسيار نادر و به غايت اندكند كسانى كه مانند على(عليه السلام) زبان حال و قالشان اين باشد كه: وَ عِزَّتِكَ وَ جَلالِكَ لَوْكانَ رِضاكَ فِى اَنْ اُقْطَعَ اِرْبا اِرْباً وَ اُقْتَلَ سَبْعيِنَ قَتْلَةً بِاَشَدَّ ما يُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَكانَ رِضاكَ اَحَبُّ اِلى[2]؛ قسم به عزت و جلالت اگر رضاى تو در اين باشد كه بدن من پاره پاره شود و هفتاد مرتبه به شديدترين شكلى كه مردم كشته مىشوند كشته شوم، به جان خريدارم و هر آينه رضايت تو را بيشتر دوست دارم و اگر رضاى تو اين باشد كه در عذاب آخرت بسوزم ولى تو از من راضى باشى، من رضايت تو را برمى گزينم. اين سخن به ذهن هيچ فردى از افراد عادى خطور نمىكند، تا چه رسد كه بر زبانى جارى گردد و يا وجهه همت كسى واقع شود. فقط در اين حد است كه لفظش را كسى بگويد، و ما آن الفاظ را تكرار كنيم والاّ ذرهاى از آن معرفت و آن عشق و محبتى كه آن امام معصوم نسبت به خداى متعال دارند، در تمام وجود ما يافت نمىشود تا چنين اثرى را به دنبال داشته باشد. در واقع براى عموم مردم بيش از هر چيز عذاب و خوف از عذاب و طمع در ثواب، مطرح و در اعمال آنها مؤثر است و بيشتر تحت تأثير دو عامل انذار و تبشير و خوف و رجا هستند. تعداد كسانى كه فقط در پى رضايت و خشنودى حضرت حق جلّ جلاله باشند و هيچ كدام از اين دو عامل در آنها مؤثر نباشد، بسيار نادر است.
بنابراين اگر مردم اعتقاد به آخرت داشته باشند و بدانند نتيجه كارهاى خوب و بد و خير و شرى كه انجام مىدهند تا ابد برايشان حفظ خواهد شد، حواسشان را جمع مىكنند. ولى اگر به آخرت توجه نكردند و آن را فراموش نمودند، هواى نفس بر آنها غالب مىشود و لذتهاى زودگذر دنيا را ترجيح مىدهند و دستشان به هر گناهى آلوده مىشود. پس آن چه بيش از هر