بزرگترين عامل سلب آگاهى، شعور و درك، و سلب حضور قلب از انسان، همانا پربودن شكم است. انسان با شكم پر نمىتواند فكر كند و موفق به مطالعه، حضور قلب در نماز و بسيارى از امور ديگر نمىشود. اين مسئله به تجربه ثابت شده است و لذا معروف است كه «عبادةُ الشَّبعان كتملُّق السَّكران»[1] كسى كه با شكم پُر به عبادت مىپردازد، نظير انسان مستى است كه به تملّق ديگران پرداخته است. كسى كه مست است شعورى ندارد، لذا تملّق گفتن او ارزش و اعتبارى ندارد پس خضوع و نيايش انسان سير كه با شكم پر به عبادت مىپردازد، از هيچ ارزش و اعتبارى برخوردار نيست.
هنگام پر بودن شكم، درك و آگاهى كه از خصايص انسان است، از او سلب مىگردد، دقيقاً مانند پرندهاى كه وزنه سنگينى به پاى او بستهاند و هر چه اين وزنه سنگينتر باشد، پرواز او را مشكلتر مىسازد. پس پر بودن شكم به منزله وزنه سنگينى است كه به پاى مرغ روح آدمى بسته شده است و مانع پرواز او مىگردد و به عكس، موجب فرو رفتن در طبيعت و از بين رفتن نورانيّت و لطافت روح انسانى است و نمىگذارد كمالات روحى ظاهر گردند. (البته شناخت رابطه روح با بدن امر سادهاى نيست كه بتوان در مباحث كوتاهى آن را مطرح كرد؛ ولى به هر حال كسى كه با شكم پر از غذا بسر مىبرد، احساس مىكند روح او نمىتواند پرواز نموده و اوج بگيرد و بسان پرندهاى است كه پايش به وزنه سنگينى بسته شده باشد).
تفسير گرسنگى و جوع ممدوح
ستايش گرسنگى در روايات به معناى مطلوب بودن تحمل رنج گرسنگى بطور مطلق نيست، بلكه مراد توجه دادن انسانها به موانع پرواز روح آدمى و آنچه مزاحم فعاليتهاى روحى است؛ چه در جنبههاى حضورى، يعنى توجهات قلبى و چه در جنبههاى حصولى، يعنى فكر كردن وانديشيدن.
[1] به همين معنا دو روايت از على عليهالسلام نقل شده است:
1ـ «لاتجتمع الفطنة والبطنة»: هرگز تيزهوشى و هوشيارى با شكم پرورى جمع نمىگردد. مستدركالوسائل، ج 16، ص 221، حديث 19652.
2ـ «لاتجتمع عَزيمة وَ وَليمة»: عزم و انديشه بر كار، با سورچرانى جمع نمىگردد. نهجالبلاغه فيضالاسلام، ص 692، خ 211. شرح نهجالبلاغة ابن ابىالحديد، ج 11، ص 142.