بايد وقت و سرمايه و نيرو صرف گردد. براى تهيه غذا و لباس بهتر بايد پول بيشترى به دست آورد و شكى نيست كه زياده طلبى در اين امور بدين معناست كه گوشه دلش به دنيا بند است و غير از خدا به امور ديگر نيز علاقه دارد. از اينكه دوست دارد ظاهرش آراسته باشد و غذاى لذيذى تناول كند، معلوم مىگردد دلش متوجه لذايذ دنيا، خوراك و پوشاك است و مسلماً چنين دلى جايگاه محبت خدا نيست.
رابطه سجده و قيام طولانى با محبت خدا خيلى روشن است، وقتى انسان محبوبى دارد، دوست مىدارد هر چه بيشتر با او انس گيرد و انس گرفتن با خدا به عبادت و نماز است. هر چه انسان خدا را بيشتر دوست داشته باشد، سعى مىكند بيشتر در حضور او باشد و از نماز و مناجات خسته نمىگردد. اگر انسان از طولانى گشتن نماز خسته مىشود و مىخواهد هر چه زودتر نمازش تمام شود، معلوم مىشود محبت خدا در دلش رسوخ نكرده است و با خدا انس ندارد والا از نماز خسته نمىشد؛ مگر عاشق از مجالست و گفتگو و انس با معشوق خود خسته مىشود؟!
در حالات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است كه آنقدر قيام نماز را طول مىدادند كه پاهاى مباركشان ورم مىكرد و آنقدر سجده ايشان طول مىكشيد كه از حال مىرفتند! در احوال اويس قرنى، صحابى پاكباخته رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز آمده است كه گاهى شبها را تا صبح به سجده مىگذراند و مىگفت: «هذِهِ لَيْلَةُ السُّجُود» و گاهى شب را تا صبح به ركوع مىگذراند و مىفرمود: «هذِهِ لَيْلَةُ الرُّكُوع» و نيز گاهى شبها را به قيام مىگذراند. قبل از اين، در درس سيزدهم، داستان مرحوم شيخ حسنعلى اصفهانى(رحمه الله) را ذكر كرديم كه چگونه شبها كنار بارگاه رضوى، به مناجات مىپرداخت و از خود بىخود مىگشت.
برخى از بزرگان، علما و مراجع در حرم امام حسين(عليه السلام) و مشهد رضوى و در ساير مزار شريف بزرگان دين، از شب تا صبح قرآن را ختم مىكردند. پس وقتى عشق و محبت زياد باشد، خستگى معنا ندارد و هر چه انسان بيشتر با خدا انس گيرد بيشتر لذت مىبرد.
از جمله سفارشهاى خداوند، در اين بخش پايانى حديث، رعايت سكوت است: طبيعى است وقتى انسان كسى را دوست مىدارد، پيوسته مىخواهد دلش متوجه او باشد و سعى مىكند در حضور او توجهاش بدو متمركز گردد، در غياب او نيز ياد او بر دلش حاكم است.