حيات از برخى انسانها را مجاز دانسته و يا حتى واجب كرده است. يكى از تفاوتها و اختلافهاى ما با طرفداران اعلاميه جهانى حقوق بشر نيز در مورد همين استثناها است. طرفداران اعلاميه جهانى حقوق بشر مىگويند: حق حيات مطلق است و هيچ استثنايى ندارد. بر اين اساس، از ديدگاه آنان مجازات اعدام به طور كلى و مطلقاً ممنوع است و هر كس مرتكب هر گناه و جنايتى شود حق نداريم متعرض حيات او شويم و نبايد كشته شود، هرچند هزاران جنايت كرده باشد. اما در اسلام و مكتب انبيا اينگونه نيست و مواردى وجود دارد كه حق حيات فرد سلب مىشود. از جمله اين موارد مىتوان به قانون معروف «قصاص» اشاره كرد كه بر اساس آن اجازه داده مىشود قاتل در مقابل قتلى كه انجام داده قصاص گردد و اعدام شود. همچنين در مجازاتها و «حدود» اسلامى موارد مختلفى وجود دارد كه بر اساس آنها حكم فرد مجرم اعدام است. «اقامه حق» يكى از امورى است كه در اسلام بر آن تأكيد شده است؛ و اجراى حدود از مصاديق بارزِ «اقامه حق» به حساب مىآيد. از اين رو در آموزههاى اسلامى، اجرا و اقامه حدود بسيار سفارش شده و مورد تأكيد قرار گرفته است. البته اجراى حدود شرايطى دارد كه در فقه به تفصيل بيان شده و از محدوده بحث فعلى ما خارج است.
در هر صورت، اصل اولى و قانون كلى اين است كه حيات افراد محترم است و كسى حق ندارد متعرض آن شود. اما در عين حال اجمالا مىدانيم كه اين قانون در مواردى استثنا خورده و قتل نفس و سلب حيات نسبت به برخى افراد در شرع جايز دانسته شده است. از اين موارد استثنا كه بگذريم، قتل نفس در بقيه موارد ممنوع و حرام و از كباير موبقه است، به ويژه اگر قتل نفس «مؤمن» باشد؛ كه در اين صورت از بزرگترين كباير موبقه و موجب خلود در جهنم است:
وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَغَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيما؛[1] و هر كس عمداً مؤمنى را بكُشد كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم مى گيرد و لعنتش مى كند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است.