سَرِ زبان همگان است كه نخست فلاسفه و سپس اهل «اصول» آنرا گفتهاند: اراده، شوق مؤكّد است يا: شوق مؤكّد شرط تحقّق اراده است. صرفنظر از پذيرش يا عدم پذيرش اين تعريف و صحّت يا نادرستى آن، مؤيّد اين امر است كه اراده با شوق، مربوط و شوق، شدّت ميل است.
برخى فرمودهاند: اراده هميشه شوق مؤكّد نيست، گاهى انسان به جرّاح التماس مىكند پايم را قطع كن در حاليكه ميلى به اين امر هم ندارد.
جواب اينست كه شوق منحصر به شوق نفسانى يا حيوانى نيست، در اينجا يك شوق عقلانى به حفظ حيات و سلامت هست و شوق به بقاء حيات برناراحتى قطع پا، غلبه مىكند. و امّا انواع اميال و كششهاى باطنى تا آنجا كه اطّلاع داريم بطور كامل، استقراء نشده است. يكى از تقسيمات معروف در روانشناسى، اميال باطنى را به چهار دسته تقسيم مىكند:[1]
1ـ غرائز 2ـ عواطف 3ـ انفعالات 4ـ احساسات
1 ـ غرائز
كششهاى مربوط به نيازهاى حياتى كه با اندامى از اندامهاى بدن ارتباط دارد، غريزه ناميده شده است مثل غريزه خوردن و آشاميدن كه هم نياز طبيعى انسان را رفع مىكند و هم با اندام گوارشى مرتبط است. يا غريزه جنسى كه بقاء نسل را تضمين مىكند و با دستگاه تناسلى ارتباط دارد.
2 ـ عواطف
عواطف ،ميل هايىاست كه در رابطه با انسان ديگر، به هم مىرسد مثل عاطفه والدين به فرزند و برعكس و يا كششهاى گوناگون ما نسبت به انسانهاى ديگر.
هرچه روابط اجتماعى، طبيعى يا معنوى بيشتر باشد، عاطفه قوىتر مىشود مثلاً در رابطه والدين با فرزند؛ چون پشتوانهاى طبيعى دارد، عاطفه قوىتر است و رابطه معلّم و متعلّم، پشتوانهاى معنوى دارد.
3 ـ انفعالات
انفعالات يا كششهاى منفى، مقابل عواطف و عكس آنست يعنى حالتى روانىاست كه
[1] درباره اين تقسيم و تفريقهاى اقسام، جاى بحث فراوان است.