پس، چنانكه چند بار اشاره كرديم، آيات قرآن ناظر به دو نوع كرامت است:
كرامت تكوينى و كرامتى كه در نتيجهى افعال اختيارى به دست مىآيد.
شايد دستهى ميانهاى هم وجود داشته باشد و آن در مورد كسانىاست كه امكان تشخيص راه صحيح و يا پيمودن راه صحيح براى آنها نبوده است.
(البتّه فرض انسانى كه بكلّى فاقد شناخت باشد، مشكل است مگر مجانين) اينان «مستضعفانِ از حيثِ شناخت» نام دارند و دستهى ميانهاند، نه داراى ارزش مثبت اند و نه منفى:
حتّى با نگاهى سطحى به قرآن كريم، درمىيابيم كه به نظر قرآن، انسان موجودى مختار است. اصولاً آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى، بى آنكه انسان، مختار باشد، كارى بيهوده است. بنابراين همين امر دلالت دارد بر اينكه خدا و پيامبران، آدمى را مختار مىدانند.
آياتى كه در زمينهى ابتلا و آزمايش انسان وارد شده است نيز دلالت برهمين امر دارند:
تبشير اين است كه پيامبران به بشر، وعدههاى نيكو براى انجام كارهاى خوب، بدهند و انذار آنكه: آدمى را از عواقب كارهاى بد، بهراسانند؛ چه از عواقب دنيوى و چه اخروى. گاهى قرآن، حتّى به جاى آنكه بگويد پيامبر فرستاديم؛ مىفرمايد «نذير» گسيل داشتيم: