فوقانى به طرف پايين و زمين نزول مىكنند بلكه نزول معنوى است؛ پس چگونه رفتن جنّ به جوّ زمين در استراق سمع از ملائكه، دخالت دارد؟
در اين زمينه نظرهاى مختلفى وجود دارد:
برخى ظاهر الفاظ را گرفتهاند و مىگويند: فرشتگان و جوّ زمين يا بالاتر قرار دارند و در آنجا با هم گفتگو مىكنند و جنّ براى استراق سمع مىخواهد بالا برود. طبعاً اين فرشتگان جسمانى هستند و كسى كه به آنها نزديكتر شود زودتر صدايشان را مىشنود.
بعضى گفتهاند: منظور از عروج و استراق سمع، توجّه به باطن و عوالم معنوى است و شهاب و امثال آن، تشبيه، است، يعنى در عالم معنى جريانى وجود دارد كه اگر بخواهيم تشبيه معقول به محسوس بكنيم؛ بايد بگوييم چيزى مانند شهاب (امّا معنوى) به سوى شياطين مىآيد و آنان را طرد مىكند امّا اينكه چگونه است، نمىدانيم.
بهرحال اينان حمل بر استعاره و تشبيه كردهاند.
احتمال سوّمى هم وجود دارد كه با آن هم مسألهى تجرّد ملائكه اعلى محفوظ بماند و هم رفتن جنّ به آسمان محسوس و ظاهر؛ دخالت در استراق سمع داشته باشد. امّا در اين احتمال ناگزير از ذكر مقدّمهاى هستيم و آن اينكه:
جنّ نيز مانند انسان، برحسب آيات قرآن، موجودى است مادّى، با اين تفاوت كه انسان از خاك و جنّ از آتش است؛ طبعاً همان طور كه انسان داراى روح است، جن نيز، روح دارد؛ و چنين موجوداتى بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلى وجود دارد.گاهى انسان غمگين است، اين امرى است روحى امّا موجب لاغر شدن جسم او مىگردد؛ بدن نيز در روح اثر مىگذارد چنانكه برخى غذاها مثل زعفران نشاط آور است يا پس از خوردن غذا و سنگين شدن، خون به مغز كمتر مىرسد و انسان نشاط انديشندن و فكر كردن كمتر دارد. پس گاهى اگر روح بخواهد فعاليّتهاى ويژه خود را انجام دهد لازم است كه جسم در شرايط خاصّ بدنى باشد؛ مرتاضها از عكس همين قضيّه استفاده كردهاند و براى تقويت روحشان مثلاً كم غذا مىخورند يا كم حركت مىكنند و حتّى كم نفس مىكشند و صرفنظر از حرمت و حليّت آن؛ بدينوسيله با موجودات غير مادّى تماس مىگيرند و اطلاعاتى كسب مىكنند از جمله با جنّ تماس مىتوانند گرفت.
پس بين روح و جسم تأثير متقابل وجود دارد.
همين قانون، در مورد جنّ كه او نيز مادّه است؛ صادق است و چنين رابطهاى بين روح و بدنش وجود دارد.