فرموديد بر نمىگردد، حضرت پيرمرد را صدا كردند، آمد، به او گفتند بار خار را بر زمين بگذار و باز كن، مار بزرگى در ميان آن بود، حضرت فرمودند مقدر بود اين مار پيرمرد را بزند ولى صبح صدقه داد و اين بلاء را دفع كرد. شايد اين پيش گويى براى نشان دادن نمونهى عينى تأثير صدقه به اصحاب بوده است.
ضمناً مسالهى بداء هم از اينجا حلّ مىشود، يعنى تغييرى است در اخبارى كه قبلا داده شده ولى از لوح محفوظ نبوده و تغيير كرده است. البته مسألهى بداء مفصل است، اين فقط كليد حلّ آن است. در روايت آمده كه: «ما عُبِدَ اللهُ بِشَئٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداءِ»، اعتقاد به بداء از بالاترين عبادات است و در صورت عدم اعتقاد به بداء، اصلا دعا از شخص متمشّى نمىشود چون معتقد است چيزى جلو تقديرات را نمىگيرد و اسباب عادى تأثير خود را مىكند.
4 ـ تقدير عينى طبعاً مقدم بر خود پديده است، چون گفتيم تقدير عبارت است از فراهم كردن مقدماتى كه دخالت در شكل يافتن پديدهاى دارد و اكثر مقدمات طورى است كه قبل از تحقق پديده تحقق مىيابد. پس تقديرات مخصوصاً تقديرات مربوط به اسباب الاسباب و مراحل بعيد، از نظر زمانى بر خودِ پديده تقدم دارند.
5 ـ تقدير اختصاص به حدود مكانى و يا مقتضيات و شروط و... ندارد بلكه شامل حدود زمانى هم مىشود، يكى از تقديرات موجود، آغاز و انجام اوست. اندازهى زمانى يك موجود، قَدَرى است براى او. ايجاد اين بُعد زمانى تقدير عينى آن شيىء است، و اين همان مطلبى است كه در قرآن بنام أجل آمده است.
اجــل
در بسيارى از آيات بيان شده است كه هر چه در اين جهان هست داراى أجل است: