responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اعلام اصفهان نویسنده : مهدوی، مصلح الدین    جلد : 4  صفحه : 564

[پس از آن به شیراز رفته و نزد ظل السّلطان (فرزند ناصرالدّین شاه) به خدمات دیوانی مشغول شد ولی پس از عزل ظل السّلطان از حکومت فارس، به همراه او به اصفهان آمد و به امور دیوانی پرداخت تا اینکه] در [13 محرّم] سال 1305ق [بر اثر بیماری ایلاوس (=قولنج روده ای) ] وفات یافت.

[او مردی نیکخواه و بخشنده بود و برای رفع گرفتاری مردم و کمک به نیازمندان کوشش بسیار می نمود. فرزندش میرزا حسن خان جابری انصاری از ادباء و مورّخین معروف اصفهان است. میرزا محمّدحسن عنقا این مصرع را مادّه تاریخ فوت او یافته است:

«شده جنّت مقامی انصاری»

و شوریده شیرازی هم گفته است:

یازده تن به علی یار شدند و گفتند: «سوی انصار علی شد علی انصاری»[1]

این شعر از حاج میرزا علی انصاری است:

تا خاک رهگذار تو باشد نشست ما برتر ز نُه رواق بود جای پست ما

ما پا نهاده ایم به دوش جناب عشق دست کسی کجا برسد فوق دست ما

در جام می چو باده وحدت فکنده اند زین مِی رواست، ساقی اگر هست مست ما

ما با فنا خوشیم و چو عود اندر آتشیم در نیستی نمود کند بود و هست ما

گفتیم صد هزار بلی در ملا و باز هر دم صلا زنند به هستِ الست ما[2] ]


[1] دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، ص513؛ تاریخ اصفهان (جابری) : مقدمه مصحح و صص 96 و 287؛ مختاری نامه، ص13.

[2] یادداشت های استاد میرزا فضل اللّه خان اعتمادی خوئی (برنا) .

نام کتاب : اعلام اصفهان نویسنده : مهدوی، مصلح الدین    جلد : 4  صفحه : 564
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست