responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اعلام اصفهان نویسنده : مهدوی، مصلح الدین    جلد : 4  صفحه : 435

نکوتر بتاب امشب ای نور ماه که روشن کنی روی این بزمگاه

ببین میگساران به خواب اندرند همه مات و مست رخ دلبرند

بود شمع خاموش و مجلس خراب شکسته دف و نای و چنگ و رباب

حریفان به یکدیگر آمیختند صراحی شکسته قدح ریختند

به موسی بگو خیز و بین بر ملا تجلّی نموده حق در کرب و بلا

مسیحا تا که بیند این رستخیز صلیب و چلیپا کند ریز ریز

محمّد سر از غرفه آرد برون ببیند جگرگوشه اش غرق خون[1] ]

عزیزاللّه مخمور نجف آبادی*

عزیزاللّه مخمور فرزند حسینعلی، شاعر ادیب، از سخنوران معاصر. در سال 1300ش در نجف آباد متولّد شد. او از نوادگان بی بی جان متخلّص به «مخموره» از شعرای اواخر دوره قاجار است. به این خاطر نواده اش «مخمور» تخلّص دارد و از اشعارش دفتری به نام «راز وصال» در سال 1345ش چاپ شده است. از راه خیاطی امرار معاش می کرده و علاوه بر طبع شعر ویولُن را خوش و استادانه می نواخته است. این دو بیت از سروده های اوست:

چشم جادو ز تو و دیده خونبار ز من رخ زیبا ز تو و عشق شرربار ز من

رمز دل بردن از خلق جهانی از تو جستجو کردن و دانستن اسرار ز من2.


[1] یادداشت های محقّق ارجمند آقای حاج سیّد رضا نوحی چادگانی.2. دیباچه دیار نون، صص 220 و 221؛ بزم ادب، صص 205 و 206.

نام کتاب : اعلام اصفهان نویسنده : مهدوی، مصلح الدین    جلد : 4  صفحه : 435
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست