نام کتاب : اعلام اصفهان نویسنده : مهدوی، مصلح الدین جلد : 1 صفحه : 70
آل
خجند جمال الدّین محمّد
جمال
الدّین محمّد بن صدرالدّین ابوالقاسم عبداللّطیف بن محمّد خجندی[1] [از رؤسای شافعیان
اصفهان در قرن ششم هجری بوده، و شعرای معاصر او همچون رفیع الدّین لبنانی، جمال
الدّین عبدالرزّاق، خاقانی و اثیرالدّین اخسیکتی او را مدح گفته اند. جمال خجندی
خود شاعری ادیب بوده، و به عربی و فارسی شعر می سروده که در برخی جنگ ها و تذکره
ها، آن ها را آورده اند.][2]
از
او است:
چو
گل به تخت درآمد که خسرو چمنم خدایگان ریاحین و شاخ انجمنم
مرا
خود از لب خود آرزوی بوسه کند کدام بلبل من مست عشق خویشتنم
منم
منم که جهان رنگ و بوی من دارد منم که باغ و عروس هر چمنم
ولیکن
این همه هست و چو باد برخیزد حدیث من ورقی بازکن که من نه منم[3]
آل
خجند صدرالدّین محمّد
صدرالدّین
محمّد بن عبداللّطیف بن محمّد بن عبداللّطیف بن محمّد بن ثابت خجندی، از بزرگان آل
خجند و رییس شافعیان اصفهان در قرن ششم هجری بود، [سفری به بغداد رفت، و خلیفه به
او احترام فراوان نمود. او در بغداد، ناظر اوقاف مدرسه نظامیّه شد، و سرانجام به
اصفهان بازگشت، و ریاست شافعیان و ریاست شهر را به دست آورد. پس از آن که لشکریان
خلیفه (ناصر) برای شکست دادن خوارزمشاهیان به اصفهان حمله کردند]، وی شهر اصفهان
را تسلیم نیروهای خلیفه نمود. سرانجام در سال 592ق فلک الدّین سنقر طویل که از طرف
خلیفه، شحنه اصفهان شده بود، او را به قتل رساند. کمال الدّین اسماعیل