نام کتاب : اعلام اصفهان نویسنده : مهدوی، مصلح الدین جلد : 1 صفحه : 145
بجنوردی،
شیخ محمد باقر زند کرمانی و دیگران بهره برد و سپس در مدارس دولتی به تدریس
پرداخت. وی از فضلای بسیار پر تلاش و باذوق معاصر است و با همتی بلند شرح حال بسیاری
از رجال عملی و دینی معاصر اصفهان و ایران را تدوین نموده. کتاب علوم و عقاید از
او به چاپ رسیده، دو جلد اسفار را ترجمه کرده و در شعر گوهر تخلص می کند)
محمّدابراهیم
شوکتی اصفهانی
محمّدابراهیم
اصفهانی متخلّص به «شوکتی» از شعرای قرن یازدهم هجری است، در اصفهان ساکن بود. دو
بار به هند رفت، و در دفعه دوم به دست پسر چوپان به قتل رسید. از او است:
از
زلف علاج دل سودایی من کن این سلسله را گرم به رسوایی من کن
شمع
و گل و پروانه و بلبل همه جمعند بی رحم بیا رحم به تنهایی من کن[1]
محمّدابراهیم
فارغ فروشانی
محمّدابراهیم
فروشانی اصفهانی متخلّص به «فارغ»، شاعر ادیب از اهالی محلّه «فروشان» سده ماربین
اصفهان بود، و مانند برادر خود عشرتی، شعر می سرود. سرانجام به هند رفت، و از
ملازمان طوفان شد، سپس به لاهور رفت، و در آن جا وفات نمود، و مهستی خانم، همشیره
طالب آملی او را با احترام دفن کرد؛ از او است:
فکرم
به وصف آن قد رعنا نمی رسد کس را کمند فکر به آن جا نمی رسد
نتوان
به وصف قامت او گفت مصرعی تا معنیی ز عالم بالا نمی رسد[2]
حاج
محمّدابراهیم قزوینی
حاج
محمّدابراهیم قزوینی، از علماء و فقهاء و مجتهدین بزرگوار قرن سیزدهم هجری است. در