سخن، صدور فعل از فاعلي كه با آن سنخيت ندارد محال است، اما صدور فعل از فاعلي كه واجد كمال آن است ممكن (غيرمحال) خواهد بود و در مورد چنين فاعلي گفته ميشود كه نيرو و توان انجام فعل (قوهٔ فاعلي) را دارد، و هنگامي كه اين مفهوم را به فاعل حي (داراي شعور و اراده) اختصاص دهيم و دايرهٔ فاعليت را به فاعلهاي مختار (فاعل بالقصد و بالعنايه و بالرضا و بالتجلي) محدود كنيم، مفهوم «قدرت» بهدست ميآيد. بنابراين قدرت عبارت است از مبدئيت فاعليِ حي مختار براي افعالش، و اگر چنين فاعلي داراي كمالات نامتناهي باشد، داراي قدرت نامتناهي خواهد بود. با توجه به اين تحليل، نيازي به برهان ديگري بر اثبات قدرت نامتناهي براي ذات مقدس الهي نداريم.
طبق اين بيان، قدرت مفهومي است مشكك كه مصاديق آن داراي مراتب مختلفي هستند. اين مفهوم شامل قدرت حيوان و انسان و مجردات تام و نيز شامل قدرت الهي ميشود، چنانكه مفهوم وجود و حيات و علم و... هم چنين هستند و قبلاً اشاره كرديم كه اطلاق اينگونه مفاهيم بر خداي متعالي بدين معنا نيست كه لوازم مصاديق ناقص هم براي ذات مقدس الهي اثبات شود، بلكه بايد مفهوم را بهگونهاي تجريد كرد كه اينگونه لوازم حذف گردد؛ مثلاً قدرت حيوان و انسان بر انجام كارهاي ارادي خودشان (مبدائيت فاعلي) مشروط به تصور و تصديق و پيدايش انگيزهٔ رواني براي انجام كار است، ولي اينگونه امور از لوازم نفوس متعلق به ماده ميباشند و مقام مجردات تام و بهخصوص ساحت قدس الهي منزه از آن است كه علم حصولي و تصور و تصديق و داعي زائد بر ذات داشته باشند. اما آنچه در همهٔ موارد قدرت معتبر است، وجود علم و حب بهمعناي عام آنهاست كه عاليترين مصداقش علم و حبي است كه عين ذات مقدس الهي ميباشد.
نكتهاي را كه بايد در اينجا يادآور شويم، اين است كه اثبات قدرت براي خداي متعالي مستلزم اثبات اختيار نيز هست؛ زيرا قدرت چنانكه اشاره شد ملازم با علم و اختيار است و اختصاص به فاعل حي مختاردارد. در درسسي و هشتم توضيح داده شد كه بالاترين