خداي متعالي ميتوان براي وي چنين استدلال كرد: علم به ذات يكي از كمالات وجودي است كه در بعضي از موجودات مانند انسان يافت ميشود و خداي متعالي همهٔ كمالات وجودي را بهطور نامتناهي دارد، پس اين كمال را هم در بالاترين مرتبهاش خواهد داشت.
به هر حال، اثبات علم الهي به ذات مقدسش براساس مباني حكمت متعاليه كار آساني است.
علم به مخلوقات
اما اثبات علم به مخلوقات مخصوصاً قبل از پيدايش آنها و تبيين فلسفي آن به اين آساني نيست، و در اينجاست كه اقوال و آراي گوناگوني وجود دارد و مهمترين آنها از اين قرار است:
1. قول پيروان مشائين مبني بر اينكه علم به مخلوقات بهوسيلهٔ صورتهاي عقلي است كه از لوازم ذات الهي ميباشند.
اين قول اشكالات قابل ملاحظهاي دارد، زيرا اگر اين صورتها عين ذات الهي فرض شوند، لازمهاش وجود كثرت در ذات بسيط الهي است، و اگر خارج از ذات فرض شوند ـ چنانكه از تعبير «لوازم ذات» برميآيدـ ناچار معلول و مخلوق خداي متعالي خواهند بود و لازمهاش اين است كه وجود الهي در مقام ذات و صرفنظر از اين صورتهاي علمي، علم به مخلوقاتش نداشته باشد و خود اين صورتها را هم بدون علم آفريده باشد!
افزون بر اين، علمي كه بهواسطهٔ صورتهاي عقلي حاصل ميشود، علمي حصولي خواهد بود و لازمهٔ اثبات چنين علمي براي خداي متعالي، اثبات ذهن در ذات الهي است، در صورتي كه ذهن و علم حصولي، ويژهٔ نفوس متعلق به ماده ميباشد؛
2. قول اشراقيين مبني بر اينكه علم الهي به مخلوقات، عين وجود آنهاست و نسبت مخلوقات به ذات الهي، نظير نسبت صورتهاي ذهني به نفس است كه وجود آنها عين علم ميباشد.