نكتهٔ سوم آنكه ممكن است حيات خداي متعالي را از اين راه نيز اثبات كرد كه حيات يكي از كمالات وجودي مخلوقات است و محال است كه علت هستيبخش فاقد كمالي باشد كه به مخلوقاتش افاضه ميفرمايد، بلكه بايد ضرورتاً آن را بهصورت كاملتري داشته باشد. نيز بعد از آنكه علم و قدرت براي خداي متعالي ثابت شد. ملزوم آنها كه حيات است ثابت ميشود.
علم
بحث دربارهٔ علم خداي متعالي يكي از دشوارترين مباحث فلسفهٔ الهي است. بههمين جهت است كه فلاسفه و متكلمين اختلافات زيادي در اين مبحث دارند كه در كتب مفصل كلامي و فلسفي مطرح و مورد نقد و بررسي قرار گرفته است؛ مثلاً بعضي از فلاسفه هم علم به ذات و هم علم به مخلوقات را عين ذات الهي دانستهاند، و بعضي علم به ذات را عين ذات و علم به مخلوقات را صورتهايي قائم به ذات و خارج از آن شمردهاند، و بعضي ديگر علم به مخلوقات را عين وجود آنها دانستهاند. از متكلمين نيز اقوال مختلف و بعضاً عجيبي نقل شده است، تا آنجا كه بعضي از ايشان منكر علم الهي به ذات مقدس خودش شدهاند! و حق اين است كه ذات الهي در عين وحدت و بساطتي كه دارد، هم عين علم به ذات خويش است و هم علم به همهٔ مخلوقات، اعم از مجرد و مادي.
علم به ذات
كسي كه تجرد و عدم ماديت ذات الهي را شناخته باشد، به آساني ميتواند درك كند كه ذات مقدسش عين علم به خويش است، چنانكه در هر موجود مجرد مستقل (غيرعرض) چنين است.
واگر كسي در لزوم علم به ذات در هر موجود مجردي شك داشته باشد، در مورد