ميشود و ازاينرو ميتوان آنها را به يك معنا «برهان لمّي» تلقي كرد، چنانكه در درس سابق توضيح داده شد. اما محور بحث را ماهيت و امكان ماهوي قرار دادن با قول به اصالت وجود چندان تناسبي ندارد. ازاينرو صدرالمتألهين برهان ديگري را اقامه فرموده كه مزاياي ويژهٔ خودش را دارد و آن را «برهان صديقين» ناميده و برهان شيخ را «شبيه به برهان صديقين» قلمداد كرده است.
برهان سوم
اين برهان را صدرالمتألهين براساس اصول حكمت متعاليه كه خود وي آنها را بيان كرده است اقامه فرموده و آن را استوارترين براهين و شايستهٔ نام «برهان صديقين» دانسته است.
اين برهان بهصورتهاي مختلفي تقرير شده، ولي بهنظر ميرسد كه متينترين آنها همان تقرير خود وي ميباشد و بيان آن از سه مقدمه تشكيل مييابد:
1. اصالت وجود و اعتباري بودن ماهيت، چنانكه در درس بيست و هفتم به اثبات رسيد؛
2. مراتب داشتن وجود و تشكيك خاص بين علت و معلول، بهگونهاي كه وجود معلول، استقلالي از وجود علت هستيبخش ندارد؛[1]
3. ملاك نياز معلول به علت، همان ربطيبودن و تعلقيبودن وجود آن نسبت به علت، و به عبارت ديگر، ضعف مرتبهٔ وجود آن است و تا كمترين ضعفي در موجودي وجود داشته باشد، بالضروره معلول و نيازمند به موجود عاليتري خواهد بود و هيچگونه استقلالي از آن نخواهد داشت.[2]
با توجه به اين مقدمات، ميتوان برهان صديقين را براساس مشرب صدرالمتألهين به اين صورت تقرير كرد: