نسبت به حركت نداشته باشد، عامل ديگري خواهد داشت و سرانجام به يك عامل مادي منتهي خواهد شد كه ذاتاً اقتضاي حركت داشته باشد. اين عامل قابل انطباق بر چيزي است كه در فيزيك جديد بهنام «انرژي» ناميده ميشود، و انتقال انرژي به اجسام است كه موجب حركت آنها ميگردد. ولي بايد توجه داشت كه اعتبار اين تطبيق هم در گرو اعتبار نظريهٔ علمي مربوط است. اما وجود عامل طبيعي كه ذاتاً اقتضاي حركت داشته باشد، نظريهاي است فلسفي كه صحت و سقم نظريات علمي، تغييري در آن پديد نميآورد.
حركت وضعي
تقريباً همهٔ آنچه دربارهٔ حركت مكاني گفته شد، دربارهٔ حركت وضعي هم جاري است و اساساً ميتوان حركت وضعي را به حركت مكاني بازگرداند؛ زيرا هرچند در حركت وضعي مكان كل جسم تغييري نمييابد، ولي اجزاء جسم متحرك تدريجاً جابهجا ميشوند و مثلاً جزئي كه در سمت راست واقع شده به سمت چپ ميرود، يا جزئي كه در بالا واقع شده به پايين ميآيد.
سخن دربارهٔ مقوله بودن «وضع» هم نظير مقولهٔ «اَين» است، و تقسيم حركت وضعي به ارادي و غيرارادي هم نظير تقسيم حركت مكاني به اين اقسام ميباشد.
نكتهٔ قابل توجه اين است كه فلاسفه حركت دَوري را مقتضاي طبيعت نميدانند، و نظير آن در فيزيك جديد گفته ميشود كه حركت در غير خط مستقيم، برآيندِ چند نيرو ميباشد، و قضاوت نهايي در اينگونه مسائل به عهدهٔ علوم تجربي است.
حركت كيفي
سومين مقولهاي كه حركت در آن اثبات شده، مقولهٔ كيف است كه با توجه به انواع آن ميتوان اقسام جزئيتري را براي حركت كيفي در نظر گرفت، مانند حركت در كيف نفساني، و حركت در كيفيات محسوسه، و حركت در كيفيات مخصوص به كميات و حركت در كيف استعدادي.
اما حركت در كيف نفساني از قطعيترين اقسام حركت كيفي، بلكه يقينيترين نوع