انسان، بالفعل وجود دارند و روح حيواني و انساني بهعنوان صورت فوقاني در مرتبهٔ عاليتر و در طول صور و نفوس آنها تحقق مييابد.
آيا بهراستي ميتوان پذيرفت كه بدن حيوان و انسان هنگام تعلق روح به آن، وجود بالفعلي جداي از وجود روح ندارد و هنگامي كه حيوان يا انسان ميميرد و روح از بدنش مفارقت ميكند، بدن وجود بالفعل مييابد و صورت جديدي از نو در آن پديد ميآيد؟!
بنابراين نبايد ترديد كرد كه اجتماع دو صورت طولي يا بيشتر در مادهٔ واحده، ممكن بلكه كثيرالوقوع است و آنچه ممكن نيست، اجتماع دو صورت متضاد در مادهٔ واحده است كه در عرْض يكديگر قرار ميگيرند.
در اينجا سؤالي مطرح ميشود كه به چه وسيله ميتوان صورتهاي طولي را از صورتهاي عرْضي بازشناخت؟
پاسخ اين است كه شناختن صورتهاي طولي و عرْضي، تنها بهوسيلهٔ تجربه ممكن است، يعني هر صورتي كه با تجربه ثابت شد كه قابل اجتماع با صورت ديگري نيست عرْضي، و هر صورتي كه قابل اجتماع با صورت ديگري باشد، طولي خواهد بود؛ مثلاً صورت آب و بخار و صورتهاي عناصر گوناگون، از قبيل صورتهاي عرْضي و متضاد هستند، اما صورتهاي عناصر با صورت نباتي يا حيواني يا انساني قابل اجتماعاند، و ازاينرو از قبيل صورتهاي طولي بهشمار ميروند. همچنين اجتماع صورتهاي جانوران پست، مانند سلولها و گلبولها با صورت عاليتر، مانند صورت حيوانات كاملتر و انسان، ممكن است و از اين جهت، صورت حيوانات عالي و صورت انسان، نسبت به ديگر صورتها طولي ميباشد.
با توجه به اين اختلاف ميان صورتها، ميتوان آنها را به دو دسته تقسيم كرد: صورتهاي متعاقب يا متضاد يا عرْضي، و صورتهاي متراكب يا طولي، و روشن است كه اين تقسيم از قبيل تقسيمهاي اضافي و نسبي است و ازاينرو ممكن است صورتي نسبت بهصورت معيّني، متعاقب و نسبت بهصورت ديگري متراكب محسوب شود.