اما اين استدلال قانعكننده نيست؛ زيرا اولاً وحدت موجود مركب، چنانكه در درس بيست و نهم اشاره شد، وحدتي است بالعرض بهلحاظ وحدت صورت فوقاني، و در حقيقت موجود مركب، موجوداتي است كه با يكديگر به نوعي متحد شدهاند، نه اينكه موجود واحد حقيقي باشد، و ثانياً، ميتوان مسئله را به اين صورت مطرح كرد كه آيا اجتماع دو صورت در مادهٔ واحده جايز است يا نه؟ چنانكه در عنوان بحث ملاحظه ميشود؛ و روشن است كه مباحث واقعي را نميتوان با استناد به الفاظ و عناوين حل و فصل كرد.
به هر حال، سؤال اين است كه آيا مواد تشكيل دهندهٔ گياه و حيوان و انسان، صورت و فعليتي غير از صورت گياهي و نفس حيواني و انساني دارند؟ يا هنگامي كه صورت نباتي در مواد اوليه بهوجود ميآيد، يا نفس حيواني و انساني به بدن تعلق ميگيرد، مواد قبلي، صورتها و فعليتهاي خود را از دست ميدهند و به اصطلاح، صورت آنها فاسد ميشود و پس از مردن گياه و حيوان و انسان و تبديل شدن آنها به مواد اوليه، مجدداً صورتهاي جديدي روي مواد بهوجود ميآيد؟
بهنظر ميرسد كه نبايد ترديدي روا داشت در اينكه صورتهاي قبلي به حال خود باقي هستند و صورت جديدي در طول آنها بهوجود ميآيد و با آنها بهنحوي اتحاد پيدا ميكند و سپس با فاسد شدن يا قطع تعلق، همان فعليتهاي قبلي به حال خود باقي ميمانند و ديگر صورت جديدي از نو براي آنها پديد نميآيد.
مؤيد آن، اين است كه بسياري از ذرات عناصر و مواد معدني و آلي را ميتوان با چشم مسلح بهصورت جداگانه مشاهده كرد و در بدن انسان ميتوان ميليونها بلكه ميلياردها جانور زنده و ازجمله گلبولهاي سفيد و قرمز خون را مشاهده نمود و ميتوان آنها را از بدن وي بيرون آورد و درشرايط خاصي نگهداري كرد. پس نهتنها مواد معدني و آلي با فعليتها و صورتهاي خاص خودشان در ضمن وجود نبات و حيوان و انسان موجودهستند، بلكه موجودات نباتي و حيواني بيشماري در ضمن يكحيوان كاملتر و