بنابراين مسئلهاي كه بايد مورد بررسي قرار گيرد اين است كه آيا اجتماع دو صورت در شيء واحد جايز است تا فرض تحقق دو صورت جوهري بالفعل در موجود بالقوه و استمرار يكي از آنها در موجود بالفعل در قسم پنجم و پانزدهم، و اجتماع دو صورت جوهري در موجود بالفعل و باقي ماندن صورت سابق در قسم چهارم و چهاردهم صحيح باشد يا نه؟
اجتماع دو صورت در مادهٔ واحده
در قسم چهارم و چهاردهم از اقسام مفروض براي تغير، كل موجود بالقوه در ضمن موجود بالفعل باقي ميماند و جوهر ديگري بهعنوان جزء جديدي به آن اضافه ميشود و نوعي اتحاد ميان آنها برقرار ميگردد، با اين تفاوت كه در قسم چهارم، صورت در ماده حلول ميكند و ماده، محل آن محسوب ميشود، ولي در قسم چهاردهم، نفس به بدن تعلق ميگيرد و بدن، محل آن شمرده نميشود.
اكنون سؤال اين است كه آيا صورت موجود قبلي زايل و فاسد ميشود و بهجاي آن صورت كاملتري بهوجود ميآيد كه داراي كمال صورت قبلي هم هست، يا اينكه در موقعيت جديد، واقعاً دو صورت وجود دارد كه يكي از آنها فوق ديگري و در طول آن قرار دارد نه اينكه صورت قبلي نابود شده باشد؟ مثلاً هنگامي كه صورت نباتي در مجموعهاي از عناصر بهوجود ميآيد، آيا عناصر مزبور با فعليت خودشان در ضمن گياه باقي ميمانند و ميتوان گفت كه در اين گياه اكسيژن و ئيدروژن و ازت و كربن و... بالفعل وجود دارد و صورت گياهي با مجموعهٔ آنها متحد شده است؟ يا بايد گفت كه تنها صورتي كه در آن وجود دارد، صورت نباتي است و عناصر مذكور فقط بالقوه موجود هستند؟
وآيا هنگامي كه نفس حيواني به مواد خاصي تعلق ميگيرد، ميتوان گفت كه آنها وجود خاص خود راحفظ ميكنند ودرضمن وجودحيوان،وجود بالفعل دارند؟ يا بايد گفت كه آنچه فعليت داردصورت(نفس)حيواني است وبدن آنبالقوه موجود است؟و