محسوب داشت. اما ساير اقسام عرض از قبيل مفاهيم عقلي و انتزاعي هستند كه تنها منشأ انتزاع آنها وجود خارجي دارد نه خود آنها بهعنوان اقسام مستقلي از عرض؛
4. شش مقوله از مقولات نهگانهٔ عرضي (اَين، مَتي، وضع، جده، اَن يفعل، و اَن ينفعل) و همچنين كميت متصل و كيف مخصوص به آن، و كيفيات محسوسه، مختص به ماديات هستند و كميت منفصل (عدد) و اضافه، مشترك بين ماديات و مجردات ميباشند و كيف نفساني، ويژهٔ جوهر نفساني مجرد است.
اما مفاهيم مشترك بين ماديات و مجردات (كمّ منفصل و اضافه)، اموري اعتباري و انتزاعي هستند و همين اشتراكشان بين ماديات و مجردات يكي از نشانههاي عيني نبودن آنهاست؛ زيرا ماهيت واحد نميتواند گاهي مادي و گاهي مجرد باشد. اما كيف، ماهيت واحدي نيست بلكه مفهوم عامي است كه بر چند ماهيت مختلفةالحقيقه اطلاق ميشود و بعضي از آنها مخصوص ماديات، و بعضي ديگر مخصوص مجردات ميباشد؛
5. اعراض تحليلي مانند كميات متصل و كيفيات آنها، وجودي منحاز از وجود موضوعاتشان ندارند و تنها اينگونه اعراض را بايد از شئون وجود جوهر بهحساب آورد كه با موضوع خودشان متعلق يك جعل بسيط هستند. اما اعراض خارجي مانند كيفيات نفساني، وجود عرضي ويژهاي دارند و جعل آنها تأليفي است. اما اعداد و مقولات نسبي و كيف استعدادي، از مفاهيم عقلي هستند و جعل حقيقي به آنها تعلق نميگيرد؛
6. ضمناً دانسته شد كه اگر مفهومي يكي از اين نشانهها را داشته باشد ماهوي نخواهد بود:
الف) بر مجرد و مادي بهطور يكسان حمل شود مانند عدد؛
ب) عين همان مفهوم بر خودش حمل شود، چنانكه عدد «دو» بار ديگر بر دو عدد دو حمل ميشود؛
ج) مشترك بين واجبالوجود و ممكنات باشد، مانند اضافات؛
د) مشتمل بر معناي نسبت باشد، مانند همهٔ مقولات نسبي؛
ه) با اختلاف لحاظ و بدون تغييري در خارج تغيير يابد، مانند بالا و پايين.