فلاسفه تقسيمات اوليهاي براي مطلق موجود بيان كردهاند كه ازجملهٔ آنها تقسيم به واجبالوجود و ممكنالوجود است. با توجه به اينكه در اين تقسيم، رابطهٔ بين ماهيت و وجود لحاظ شده (وجوب و امكان از مادهٔ قضيه در هليهٔ بسيطه گرفته شده)، با اصالت ماهيت سازگارتر است و براساس اصالت وجود ميتوان مطلق موجود را به مستقل و رابط يا غني و فقير تقسيم كرد؛ يعني اگر موجودي مطلقاً بينياز از غير و به اصطلاح «موجود بنفسه» باشد، غني و مستقل و در غير اين صورت، فقير و رابط خواهد بود.
روشن است كه منظور از غني و استقلال، غناي مطلق و استقلال مطلق است وگرنه هر علتي نسبت به معلول خودش از غني و استقلال نسبي برخوردار است.
موجود فقير و رابط يا ممكنالوجود كه ملازم با معلوليت است، بديهي ميباشد و موجود غني و مستقل مطلق يا واجبالوجود بالذات كه ملازم با عليت نخستين است، با برهان اثبات ميشود؛ برهاني كه در مبحث علت و معلول به آن اشاره شد و در مبحث خداشناسي توضيح بيشتري دربارهٔ آن خواهد آمد.
همچنين فلاسفه ماهيات ممكنالوجود را به دو قسم جوهر و عرض تقسيم كردهاند و ماهيتي را كه براي موجود شدن محتاج به موضوع[1] نباشد، «جوهر» و آن را كه محتاج به موضوع باشد و به ديگر سخن حالت و صفتي براي موجود ديگر باشد، «عرض» ناميدهاند.
[1] بايد دانست كه منظور فلاسفه از كلمهٔ «موضوع» در اينجا مفهومى است اخص از «محل»؛ زيرا واژهٔ محل در مورد جوهرى كه جوهر ديگرى (صورت) در آن حلول نمايد نيز بهكار مىبرند.