لزومي دارد و کدام خلأ را پر ميکند و در رفع چه نيازي بهکار ميآيد. بسياري از ايشان تنها براساس تقليد از بعضي از بزرگان به آموختن فلسفه ميپرداختند و چون صرفيين چنين کرده بودند، ايشان هم چنين ميکردند. ناگفته پيداست که اينچنين درسخواندني تا چه اندازه ميتوانست پيشرفت داشته باشد.
4. طرح مسائل و تنظيم آنها هم به گونهاي نبود که دانشجو بهآساني دريابد که انگيزهٔ طرح آنها چيست و چه ارتباطي بين آنها وجود دارد، و يا با خواندن بخشي از کتاب، شوق خواندن بخشهاي ديگر در او پديد آيد.
5. کتب فلسفي، آکنده از اصطلاحات گيجکنندهاي است که فهم صحيح آنها پس از سالها ممارست، امکانپذير است و غالب دانشجويان در سالهاي اول، به درک جان کلام موفق نميشوند.
6. در اين کتابها طبعاً توجهي به مسائل مورد بحث در محافل غربي نشده، چه رسد به اينکه پاسخگوي شبهات جديدي باشد که در عصر حاضر از طرف مکتبهاي الحادي مطرح شده و ميشود.
ويژگيهاي اين کتاب
با توجه به کمبودهاي يادشده، در اين کتاب سعي کردهايم که حتيالمقدور آن کمبودها جبران شود و نکات مفيدي رعايت گردد که مهمترين آنها از اين قرار است:
1. نخست، اشارهاي گذرا به سير تفکر فلسفي و مکتبهاي مختلف آن شده تا اينکه دانشجو تا حدودي به وضع فلسفه در جهان، از آغاز پيدايش آن تاکنون، آگاه شود و ضمناً علاقهٔ او به مطالعهٔ تاريخ فلسفه، جلب گردد.
2. موقعيت کاذبي که در مغربزمين براي علوم تجربي پيش آمده و کمابيش روشنفکران شرقي را هم تحت تأثير قرار داده، مورد ارزيابي قرار گرفته و موقعيت واقعي فلسفه در برابر آنها تثبيت شده است.