گرفت و بهصورت کتابي در آمد که هماکنون پيش روي شما خوانندگان عزيز قرار دارد. اميد آنکه گام مؤثري در راه رفع کمبودهاي موجود بهشمار آيد و مورد عنايت حضرت ولي عصر ـ عجل الله فرجه الشريف ـ واقع شود.
وضع پيشين آموزش فلسفه
در ميان دروس حوزهها، فلسفه وضعي خاص و استثنايي داشت و کاستيهاي بيشتري در آن به چشم ميخورد که مهمترين آنها از اين قرار است:
1. در اثر برداشتهاي غلطي که از فلسفه شده بود، اساساً اين درس در بعضي از حوزهها زير سؤال بود و نهتنها ضرورتش روشن نبود که رجحانش نيز براي بعضي از افراد، مورد ترديد بود.
البته در حوزهٔ علميهٔ قم، به برکت کوششهاي بزرگاني مانند حضرت امام (مدظلهالعالي) و مرحوم استاد علامه طباطبايي (رضواناللهعليه)، اين وضع تغيير يافته بود و ديگر کمتر کسي بود که دستخوش چنين وساوسي قرار گيرد، ولي هنوز هم بهصورت احتياطآميزي با فلسفه برخورد ميشد.
2. از سوي ديگر، بعضي از علاقهمندان به فلسفه که در موضع دفاع در برابر مخالفين قرار گرفته بودند، به يک حالت جزمگرايي تعصبآميزي نسبت به محتويات کتب فلسفي مبتلا شده بودند و گويي وظيفهٔ خودشان را توجيه همه سخنان فلاسفه ميدانستند و اين حالت، نسبت به سخنان صدرالمتألهين که ناسخ همه سخنان فلاسفه بهشمار ميرفت، شدت و حدت بيشتري داشت و ميرفت که فلسفه بهصورت يک علم نيمهتقليدي درآيد و روح نقادي که عامل مهمي براي پيشرفت و شکوفايي علوم است، از بين برود.
3. هدف از آموزش فلسفه نه در کتابهاي درسي کاملاً ذکر شده بود، و نه در جلسات درس درست بيان ميگرديد، و دانشجوياني يافت ميشدند که پس از صرف سالها عمر خود در خواندن اين کتابها، بهدرستي درنمييافتند که آموختن فلسفه چه