با توجه به مفهوم وسيع شناخت که شامل هر نوع آگاهي و ادراکي ميشود، مسائل فراواني را ميتوان در بخش شناختشناسي مطرح کرد که برخي از آنها رسماً در اين علم عنوان نميشود، مانند بحث دربارهٔ حقيقت وحي و الهام و انواع مکاشفات و مشاهدات عرفاني. اما مسائلي که معمولاً در اين شاخه از فلسفه مورد بحث قرار ميگيرد، بر محور حس و عقل دور ميزند، ولي ما همه آنها را نيز در اينجا مطرح نميکنيم؛ زيرا هدف اصلي، توضيح ارزش ادراک عقلي و تثبيت موضع برحق فلسفه و صحت روش تعقلي آن است. ازاينرو تنها به مسائلي خواهيم پرداخت که براي متافيزيک و خداشناسي و ضمناً براي بعضي ديگر از علوم فلسفي مانند روانشناسي فلسفي و فلسفه اخلاق مفيد باشد.
در اينجا ممکن است سؤالي مطرح شود که مبادي تصديقي علم شناختشناسي چيست و در کجا اثبات ميشود؟ و پاسخ اين است که شناختشناسي نيازي به اصول موضوعه ندارد و مسائل آن تنها براساس بديهيات اوليه تبيين ميشود.
سؤال ديگري که ممکن است مطرح شود اين است که اگر حل مسائل هستيشناسي و ديگر علومي که با روش تعقلي مورد بررسي قرار ميگيرند، متوقف بر اثبات اين مسئله است که آيا عقل، توان حل اينگونه مسائل را دارد يا نه، لازمهاش اين است که فلسفه اُولي هم نيازمند به علم شناختشناسي باشد و اين علم بايد مبادي تصديقي فلسفه را نيز اثبات کند، در صورتي که قبلاً گفته شد فلسفه نياز به هيچ علم ديگري ندارد.