والّذين يتوفّون منكم و يذرون أزوجا ... متعا إلى الحول غير
إخراج فإن خرجن فلا جناح عليكم فى ما فعلن ....[1]
بقره (2) 240
12) اولويّت ازدواج با بيوگان مسلمان، مؤمن، مطيع، توبهكار، عابد و
روزهدار، نسبت به زنان فاقد اين ويژگيها:
عسى ربّه ان طلقكنّ ان يبدله ... أزوجا خيرا مّنكنّ مسلمت مّؤمنت
قنتت تئبت عبدت سئحت ثيّبت و أبكارا.
تحريم (66) 5
13) ازدواج بيوه شوهر مرده، مشروط به گذشتن عدّه وفات، به مدّت چهار
ماه و ده روز:
والّذين يتوفّون منكم ويذرون أزوجا يتربّصن بأنفسهنّ أربعة أشهر
وعشرا فإذا بلغن أجلهنّ فلا جناح عليكم فيما فعلن فى أنفسهنّ بالمعروف ....
بقره (2) 234
14) جواز ازدواج شوهر با بيوه سه طلاقهاش، به شرط ازدواج دايمى بيوه
و آميزش با شوهر ديگر (محلّل) و طلاق گرفتن از او:
الطّلاق مرّتان فإمساك بمعروف أو تسريح بإحسن ...* فإن طلّقها فلاتحلّ له من بعد حتّى تنكح زوجا غيره ....[2]
بقره (2) 229 و 230
ازدواج بيوه در جاهليّت
15) جلوگيرى از ازدواج دوباره زنان بيوه، از سنّتهاى جاهلى:
و إذا طلّقتم النّساء ... فلاتعضلوهنّ أن ينكحن ....[3]
بقره (2) 232
حقوق بيوه
1. ازدواج
16) ازدواج شايسته پس از پايان عدّه، از جمله حقوق و اختيارات زنان
بيوه:
و إذا طلّقتم النّساء
فبلغن أجلهنّ فلاتعضلوهنّ أن ينكحن أزوجهنّ إذا تراضوا بينهم ....
بقره (2) 232
... فإذا بلغن أجلهنّ فلا جناح عليكم فيما فعلن فى أنفسهنّ
بالمعروف ....
بقره (2) 234
17) اقدام شايسته زنان بيوه شوهر مرده براى ازدواج، پس از خروج از
خانه متوفّا، از جمله حقوق آنان (قبل از تشريع عدّه وفات):
والّذين يتوفّون منكم ويذرون أزوجا ... فإن خرجن فلا جناح عليكم
فى ما فعلن فى أنفسهنّ من مّعروف ....[4]
بقره (2) 240
نيز---) همين مدخل، ازدواج بيوه
2. اسكان
18) يك سال سكونت در خانه متوفّا، از جمله حقوق بيوه در صورت وصيّت
شوهر، قبل از مرگ:
والّذين يتوفّون منكم ويذرون أزوجا وصيّة لأزوجهم مّتعا إلى
الحول غير إخراج ....
بقره (2) 240
[1] از ظاهر آيه استفاده مىشود كه زن شوهر مرده تا يك سال نبايد
از خانه شوهر اخراج شود و حقّ ازدواج مجدّد ندارد و در صورتىكه «ان» به معناى
«إذا» و «عليكم» خطاب به اوليا و ورثه ميّت باشد (مجمعالبيان، ج 1- 2، ص 602) برداشت
مىشود كه آنان مىتوانند پيش از پايان سال و اخراج، از ازدواج بيوه جلوگيرى
نمايند.
[3] برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است كه خطاب «لاتعضلوهنّ»
متوجّه شوهرانى باشد كه پس از طلاق همسر خويش به جهت تعصّبهاى جاهلى مانع
ازدواجشان مىشدند. (الكشّاف، ج 1، ص 274)
[4] برداشت مزبور بر اين اساس است كه منظور از «معروف»، ازدواج
باشد. (مجمعالبيان، ج 1- 2، ص 602)