آلعمران (3) ضمن اشاره به پيامدهاى مرگبار تفرقه و اختلاف، آنان را
به اتّحاد و الفت دعوت كرد. [1] برخى مفسّران مقصود از «انصار» در آيه 14 صف (61) [2] و «طائفتان» در آيات 122 آلعمران (3) [3] و 9 حجرات (49)
[4] را اوس و خزرج دانستهاند. مفسّران در ذيل آياتى ديگر نيز از آنان
ياد كردهاند.
اوّل
اوّل، از اسما و اوصاف الهى است. وصف كردن خدا به اوّل، بدين معناست
كه پيش از او چيزى به وجود نيامده است. [5] پيامبر گرامى اسلام (ص) مىفرمايد: اللّهم أنت الأوّل فليس قبلك
شىء؛ خداوندا تو اوّلى هستى كه قبل از تو چيزى نيست
[6] و از چيزى پيش از خود نشأت نگرفته است
[7] و او ازلى و ابدى است. اميرمؤمنان على (ع) مىفرمايد: ليس لأوّليّته
ابتداء و لا لأزليّته انقضاء هو الأوّل لميزل و الباقى بلا أجل؛ براى اوّليت او
آغازى نيست و براى ازليّت او پايانى نخواهد بود؛ نخستينى است كه همواره بوده و
جاويدى است كه سرآمدى ندارد. [8]
1) اوّل و نخستين بودن خداوند:
هو الأوّل والأخر ... وهو بكلّ شىء عليم.
حديد (57) 3
اولاد---) فرزند
اولواالابصار---) بصيرت
اولواالارحام---) خويشاوندى
اولواالالباب
اولواالالباب صاحبان خرد ناباند.
[9] برخى آن را به عقل پاكيزه معنا كردند. گفتنى است كه بين لبّ و عقل
رابطه عام و خاصّ است؛ هر جا كلمه لبّ به كار رود، عقل نيز هست؛ ولى هر عقلى را
لبّ نمىگويند. گفتنى است كه در اين مدخل فقط به واژه «اولواالالباب» پرداخته شده
و آيات مربوط به عاقلان در جايگاه خود خواهد آمد.