اين صفت فعلى الهى از باب تفعيل [تظليل] به معناى سايه افكندن به
وسيله ابر است و دو بار در قرآن به صورت نعمتى بر بنىاسرائيل بهكار رفته است. [3] اين صفت الهى به صورت اسمى نيز در
ادعيه آمده است. [4]
وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ
....
بقره (2) 57
اعراف (7) 160
مُظْهِر/ اسماوصفات
اين صفت فعلى الهى از باب فاعل [اظهار] به معناى آشكار گرداندن و
برترىدهنده است و 5 بار در قرآن به صورت صفت خداوند ذكر شده است. [5] اين صفت الهى به صورت اسمى در ادعيه
نيز آمده است. [6]
معاد، از «عاد، يعود» در اصل «مَعْوَد» بوده
[7] و به مكانى كه بازگشت و عود در آن اتّفاق مىافتد، گفته شده [8] و بر عالم آخرت نيز اطلاق مىشود، [9] زيرا بازگشت مردم به آنجا است، و در
اصطلاح به معناى بازگشت دوباره انسانها براى حضور در قيامت است و در حقيقت آن
اختلاف است. متكلمان و فقيهان اهل سنت و اهل حديث معتقدند كه معاد جسمانى است؛
زيرا آنان روح را جسمى مىدانند كه در بدن جريان دارد همانند جريان آتش در زغال و
آب در گل و روغن در زيتون. معظم فلاسفه و پيروان مشائين معتقدند كه معاد فقط
روحانى است. بسيارى از بزرگان حكما و عرفا و عدّهاى از متكلمان و بسيارى از
عالمان شيعه همانند شيخ مفيد شيخ طوسى، سيد مرتضى علّامه طوسى و ... معتقدند معاد
جسمانى و روحانى است؛ زيرا روح امرى است مجرّد به بدن باز مىگردد. [10] در اين مدخل تنها اطّلاعات مربوط به
حيات مجدّد انسانها جمعآورى شده و مباحث مربوط به آخرت، برزخ، بهشت، پاداش،
جهنّم، حسابرسى، حشر، عذاب، قيامت، لقاءاللّه و مرگ در جايگاه خود آمده است و از
واژههاى «عود»، «مصير»، «احيى»، «بعث»، «رجع» و مشتقّات و آيات داراى معانى مشابه
استفاده شده است.
اهمّ عناوين: انكار معاد، توجّه به معاد، دلايل معاد.