مالك بن صيف [ضيف]
از سران يهود بنىقينقاع و از دشمنان كينهتوز پيامبراكرم بود. «1» برخى مفسّران، آيه 100 بقره (2) را
درباره عهدشكنى وى دانستهاند. «2» نيز آيه 91 انعام (6) را درباره وى دانستهاند كه منكر نزول وحى
بر بشر شد. «3»
مالك بن عوف
مالك بن عوف، رئيس هوازن در غزوه حنين بود. او پس از اين جنگ به
طائف گريخت و با امان يافتن از رسول خدا صلى الله عليه و آله بازگشت و اسلام آورد. «4» برخى مفسّران، مقصود از «النّاس»
در آيه 20 سوره فتح (48) را مالك بن عوف و ديگر مشركان دانستهاند كه به قصد يارى
رساندن به يهود در خيبر آمدند و خداوند با ايجاد رعب در دلهاىشان آنان را منصرف
ساخت. «5» نيز آيه 170 بقره (2) را درباره وى
و همدستان وى دانستهاند كه به جاى تبعيّت از اسلام گفتند: به دنبال پيروى از
پدرانمان هستيم. «6»
مالكيّت
مالكيّت، به معناى مالك بودن
«7» و دراصطلاح، حق استعمال و بهرهبردارى و انتقال يك چيز را گويند.
مالكيّت صفتى است كه از اين نظر به كار مىرود. «8» در اين مدخل مقصود معناى اصطلاحى
خاصّ است كه مالكيّت اصيل خدا را شامل نمىشود. آنچه مربوط به مالكيّت خداوند است
در جايگاه خود آمده است. در اين مدخل از واژه
«ملك» و مشتقّات آن و از ادات مفيد ملكيّت مثل «لام» استفاده شده است.
[9] . «أنعام» جمع «نَعَم» به معناى شتر، گاو و گوسفند است و
«نَعَم» فقط به شتر اطلاق مىشود، در صورتى به گاو و گوسفند انعام اطلاق مىگردد
كه ميان آنها شتر نيز باشد. (مفردات، ص 815، «نَعَم»)