قضا در لغت، داراى معانى مختلفى است [از قبيل خلق، حكم، امر و ...] و
در شريعت عبارت است از ولايت شرعى براى حكم [و داورى نمودن] بر اشخاص معيّنى از
مردم از جانب كسى كه شايستگى فتوا دادن در جزئيّات قوانين شرعى را دارد، جهت اثبات
حقوق و استيفاى آن و فصل خصومات و رفع منازعات.
[2] قضاوت از مصدرهاى ساختگى است كه به جاى «قضاء» (در عربى) استعمال
مىشود. [3] در اين مدخل از واژه «حكم» و مشتقّات
آن و سياق آياتى كه بيانكننده قضا هستند، استفاده شده است.
... احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ
أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ
[1] . در ماجراى افك، به عايشه، همسر پيامبر افترا بسته بودند
(جامعالبيان، ج 10، جزء 18، ص 114) و اين توطئه از سوى گروهى از منافقان بود.
(تفسير التحريروالتنوير، ج 9، جزء 18، ص 170)
[2] . لسان العرب، ج 11، ص 209، «قضى»؛ جواهر الكلام، ج 40، ص 8