قسم در لغت به معناى سوگند است
[2] و در اصطلاح فقها بر سه گونه است: 1. سوگندى كه با هدف تأكيد بر خبر
از وقوع چيزى در گذشته، حال يا آينده است؛ 2.
سوگندى كه به هنگام درخواست كارى از شخص به جهت ترغيب و تحريك وى بر
اجراى آن آورده مىشود، مثل اينكه بگويد: تو را به خدا كارم را انجام بده [قسم منا
شده]؛ 3. قسمى كه براى تثبيت التزام قلبى انشا مىشود، مثل اينكه بگويد: به خدا
قسم كه فردا را روزه مىگيرم [قسم عقد] كه تنها همين مورد منعقد مىشود و موضوع
براى وجوب وفا و كفاره در صورت مخالفت قرار مىگيرد.
[3] مقصود از قسم در اين مدخل معناى عام آن است و از ادات قسم و
واژههاى «قسم»، «يمين»، «حلف» و برخى از مشتقّات آنها استفاده شده است.
اهمّ عناوين: احكام قسم، حنث قسم، قسم خدا، قسم دروغ و وفا به قسم.
آثار قسم
1. زوال شك
1. سوگند، اطمينانبخش و زداينده شك و ترديد، براى آدم و حوّا عليهما
السلام:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ
[1] . تفريع قساوت قلب بر جمله «فهو على نور من ربّه» بيانگر
برداشت مزبور است. (الميزان، ج 17، ص 255)