فارجعوا ويستذن فريق مّنهم النّبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة ....[1]
احزاب (33) 12
15) پيامبر (ص) داراى شخصيّتى محورى و تصميمگيرنده در جريان جنگ
احزاب:
أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم
كالّذى يغشى عليه من الموت ....[2]
احزاب (33) 19
16) خبر دادن پيامبر (ص) از وقوع غزوه احزاب:
ولمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه ورسوله
وصدق اللّه ورسوله ....[3]
احزاب (33) 22
مسلمانان در غزوه احزاب
17) وجود نظم و برنامه در سپاه مسلمانان در جنگ احزاب:
وإذ قالت طّائِفة
مّنهم يأهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا ويستذن فريق مّنهم النّبىّ يقولون إنّ بيوتنا
عورة ....[4]آيت الله هاشمى رفسنجانى و
برخى از محققان مركز فرهنگ ومعارف قرآن، فرهنگ قرآن، 33جلد، موسسه بوستان كتاب -
قم، چاپ: اول، 1384.
احزاب (33) 12
18) دچار شدن مسلمانان به اضطراب و تزلزل شديد در اثر هجوم احزاب
متّحد به مدينه:
20) بدگمانى برخى مسلمانان به خدا در پى هجوم احزاب متّحد به مدينه:
إذ جاءوكم مّن فوقكم ومن أسفل منكم وإذ زاغت الأبصر وبلغت القلوب
الحناجر وتظنّون باللّه الظّنونا.[6]
احزاب (33) 10
21) وحشت و حيرت مسلمانان به سبب هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه:
إذ جاءوكم مّن فوقكم ومن أسفل منكم وإذ زاغت الأبصر وبلغت القلوب
الحناجر وتظنّون باللّه الظّنونا.[7]
احزاب (33) 10
22) مورد هجوم قرار گرفتن مسلمانان مدينه از سوى لشكر دشمن در غزوه
احزاب:
يأيّها الّذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود
فأرسلنا عليهم ريحا وجنودا
[1] گروهى از منافقان (بنو حارثه و بنوسلمه) از پيامبر (ص) اجازه
مىخواستند تا سپاه را ترك كرده، به مدينه باز گردند. اينكه از پيامبر (ص)
درخواست اذن براى خروج مىكردند، حاكى از تصميمگيرى و فرماندهى پيامبر (ص) در
غزوه احزاب است. (مجمعالبيان، ذيل آيه)
[2] آنان از اين جهت به پيامبر (ص) نگاه مىكردند تا رخصتى براى
ترك جهاد به دست آورند و اين از موقعيّت محورى حضرت حكايت دارد.
[3] پيامبر، مؤمنان را از هجوم احزاب و جنگ با آنان با خبر ساخته
بود و آنان را بشارت داده بود كه در اين جنگ پيروزى با آنان است. هنگامى كه مؤمنان
احزاب را نگريستند، به حقانيت سخن پيامبر (ص) پى بردند و اين يكى از معجزات حضرت
بود. (مجمعالبيان، ذيل آيه)
[4] اجازه جهاد از پيامبر (ص) دلالت بر وجود نظم و هماهنگى دارد.
[5] از جبائى نقل شده است: اضطراب برخى از مسلمانان به سبب ترس از
جان بوده (به سبب احتمال كشته شدن) و اضطراب و ناآرامى برخى ديگر به سبب (احتمال
در خطر قرار گرفتن) دين بوده (مجمعالبيان، ذيل آيه) و (هنالك) اشاره به غزوه
احزاب است.
[6] احتمال دارد كه مخاطب فعل «تظنّون» مسلمانان باشند و مقصود از
«الظّنونا» بدگمانى باشد. آيات بعدى هم قرينهاى بر نكته مزبور است.
[7] «زاغت الابصار و بلغت ...» اشاره به شدت ترس و حيرت است.
(مجمعالبيان، ذيل آيه)