صلح، اسم مصدر و به معناى مصالحه و سازش قوم با يكديگر است[1] و در اصطلاح فقه به معناى تسالم بر
امرى مانند تمليك عين يا منفعت، اسقاط دَيْن يا حق و غير آن است، اعمّ از آنكه در
برابر آن عوضى باشد يا نباشد.[2] ادّعاى اجماع شده است كه در تحقّق صلح، داشتن نزاع و خصومت از پيش
معتبر نيست،[3] هرچند برخى از فقيهان معتقدند كه
صلح بايد مسبوق به نزاع باشد.[4] لازم به ذكر است كه صلح مىتواند به نحو اسقاط برخى از دَيْن [حطيطه]
يا به صورت معاوضه [اعمّ
از اقرار و انكار] باشد.[5]
همچنين صلح، عقدى است لازم[6] و مستقلّ[7] و در صورتى صلح نافذ است كه موجب حلال شدن حرامى و يا حرام شدن
حلالى نگردد.[8] صلح در وجه عامّ آن [علاوه بر اسقاط دَيْن و يا حق] شامل صلح بين مسلمانان و اهل حرب، اهل عدل و اهل بغى، زوجين،
اختلافكنندگان در مال و صلح بين متقابلين مىشود.[9] در اين مدخل معناى اصطلاحى عام آن مورد نظر است، ولى چون صلح در
محدوده منازعات شخصى، خانوادگى و اجتماعى در مدخل آشتى و نيز صلح در جنگ داراى
مدخل مستقلّ است، در اينجا مطرح نشده است. در اين مدخل از واژه «صلح» و مشتقّات آن استفاده شده است.