شمعون، فرزند ارشد و خردمند حضرت يعقوب عليه السلام بود كه رياست
ديگر برادران را برعهده داشت.[1] برخى مفسّران، مقصود از «قائل» در آيه 10 يوسف (12) را وى
دانستهاند كه ضمن ردّ تصميم ديگر برادران، مبنى بر كشتن يوسف عليه السلام پيشنهاد
داد كه وى را در چاه افكنيد.[2] بنا به نقلى، مقصود از «كبيرهم» در آيه 80 يوسف (12) نيز شمعون
دانسته شده كه در راستاى تعهد به پدر براى بازگرداندن بنيامين از مصر به كنعان،
برخلاف نظر ساير برادران، از بازگشت نزد پدر خوددارى كرد.[3]
شموال بن زيد
شموال [سموال،
شموئيل، شمويل، سَمْول]
بن زيد از يهود بنىقريظه در يثرب و از دشمنان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله
بود.[4] در پى پرسش وى و تنى چند از يهود
درباره زمان برپايى قيامت، آيه 187 اعراف (7) نازل و آگاهى از آن مختص خداوند
متعال دانسته شد.[5] نيز ذيل آيات ديگر از وى ياد شده
است.[6]
شناخت
شناخت از مفاهيم بديهى است و قابل تعريف حقيقى نيست، به دليل اينكه
گفتهاند: ما همه چيز را به علم مىشناسيم، اگر علم را به علم بخواهيم تعريف
نماييم اين تعريف دورى خواهد بود، و اگر به غير علم بخواهيم بشناسيم چيزى نيست كه
با آن علم را بتوان شناخت. پس آنچه در تعريف شناخت يا علم گفته مىشود، تعريف لفظى
است. از جمله تعاريف لفظى اين است كه شناخت، عبارت است از: آگاهى و يا راه پيدا
كردن به واقعيّت.[7] در اين مدخل، جهانبينى و شناختهاى
كلّى انسان در باب معرفت مدّ نظر بوده، موارد ديگر در مدخل شعور، علم و موضوعات
خود بحث خواهد شد و از واژهها و مشتقّات «حسب»، «عرف»،
«فقه»، «ظنّ»،
«علم»، «سمع»،
«درك»، «رأى»،
«بصر»، «يقن» و آنچه كه بر شناخت دلالت دارد،
استفاده شده است.
اهمّ عناوين: آثار شناخت، ابزار شناخت، انواع شناخت، راههاى شناخت،
شناخت خدا، فاقدان شناخت، منابع شناخت و موانع شناخت.
[1] . جامعالبيان، ج 8، جزء 13، ص 45؛ عرائس المجالس، ص 118؛
مجمعالبيان، ج 5-/ 6، ص 390؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 565
[2] . جامعالبيان، ج 7، جزء 12، ص 203؛ روحالمعانى، ج 7، جزء 12،
ص 288؛ الاتقان فى علوم القرآن، ج 2، ص 318
[3] . جامعالبيان، ج 7، جزء 12، ص 203؛ روحالمعانى، ج 8، جزء 13،
ص 51؛ مجمعالبيان، ج 5-/ 6، ص 390؛ الكشاف، ج 2، ص 494؛ الاتقان فى علوم القرآن،
ج 2، ص 318