وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.[3]
نحل (16) 43
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
انبياء (21) 7
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ
فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما
فَعَلْتُمْ نادِمِينَ.
حجرات (49) 6
خُبيب بن عَدى
خُبيب بن عَدى از انصار، قبيله اوس و از بدريّون بود.[4] برخى مفسّران در ذيل آيات 204 تا
207 بقره (2) از وى ياد كردهاند كه در سريّه رجيع به اسارت مشركان درآمد و پس از
فروش به قريش، آنان به انتقام از كشتهشدگان خود او را به شهادت رساندند.[5] نيز به نقلى، مقصود از «نفس
مطمئنّه» در آيه 27 فجر (89) وى دانسته شده است.[6]
خبير/ اسماوصفات
خبير، از اسماى حسناى خداوند است كه بر آگاهى خداوند از به وجود
آمدن اشيا قبل از به وجود آمدن آنها دلالت مىكند.[7] اين واژه 45 بار در قرآن آمده است: بقره (2) 234 و 271؛ آلعمران
(3) 153 و 180؛ نساء (4) 35 و 94 و 128 و 135؛ مائده (5) 8؛ انعام (6) 18 و 73 و
103؛ توبه (9) 16؛ هود (11) 1 و 111؛ اسراء (17) 17 و 30 و 96؛ حج (22) 63؛ نور
(24) 30 و 53؛ فرقان (25) 58 و 59؛ نمل (27)
[1] . از حرمت كتمان خبر و وجوب اظهار آن، وجوب قبول فهميده مىشود
و الّا لغو خواهد بود. (انوارالاصول، ج 2، ص 453)
[2] . اين آيه، دليلى قوى براى قائلان به حجيّت خبر واحد است، زيرا
«فرقه» به سه نفر اطلاق مىشود و خداوند از هر فرقهاى خروج طايفهاى را واجب كرده
كه دو يا يك نفر مىشود و خداوند عمل به اخبار آنان را با «لعلّهم يحذرون» واجب
كرده است، بنابراين خبر واحد در شرع، حجّت است. (التفسير الكبير، ج 6، ص 172)
[3] . بنا بر اينكه وجوب سؤال، مستلزم وجوب قبول جوابباشد و گرنه
وجوب سؤال لغو مىشود. (فرائدالأصول، ج 1، ص 281)
[4] . الاصابه، ج 2، ص 225؛ الاستيعاب، ج 2، ص 23؛ اسدالغابه، ج 2،
ص 154
[5] . السيرة النبويّه، ابنهشام، ج 3، ص 169- 170؛ معالمالتنزيل،
بغوى، ج 1، ص 131؛ روضالجنان، ج 3، ص 144- 147 و 157
[6] . الجامع لاحكام القرآن، قرطبى، ج 20، ص 39؛ غررالتبيان، ص 540