و از سوى ديگر دعوت به تقوا و تهذيب نفس مىكند، تا روح و جان آماده پذيرش
معارف الهى گردد.
به اين ترتيب، هم كسانى كه راه تحصيل علم را رها كرده و به همدرسشان توصيه
مىكنند كه اوراق را بشويند، چرا كه علم عشق در دفتر نباشد، و تنها به تصفيه باطن
معتقدند كه غالباً اين تصفيه باطن نيز بر اثر ناآگاهى به راههاى انحرافى كشيده
مىشود، در اشتباهند، و هم كسانى كه تنها به تحصيل علوم رسمى قناعت كرده و اهميّتى
به تقوا و تهذيب نفس نمىدهند، گمراه مىباشند، آرى براى وصول به حق هر دو ضرورى
است.
***
2- ايمان و معرفت
اشاره:
روح ايمان همان تسليم در برابر حق و خضوع در مقابل واقعيت است، و از آنجا كه
بزرگترين واقعيت در عالم هستى ذات پاك خداست روح ايمان بر محور توحيد و خداشناسى
دور مىزند.
ايمان به انسان اجازه مىدهد كه واقعيتها را آن گونه كه هست بشناسد، خواه آن
واقعيت تلخ باشد يا شيرين باب طبع و مطابق ميل باشد يا نباشد.
كسانى كه در برابر حق تسليم نيستند معلوماتشان در واقع تجسمى است از خواستهها
و هوسهايشان، نه واقعيتهاى موجود در جهان خارج، آنها دنيا را با همان رنگ كه
مىخواهند مىبينند، نه با همان رنگ و كيفيتى كه وجود دارد.
و با اين اشاره رابطه ايمان و معرفت اجمالًا روشن مىشود.
اكنون به سراغ قرآن مىرويم و آيات زير را با گوش جان مىشنويم: