گرانند مشكل
و پيچيده مىسازند، و يا تفسير معمولى كه از همان آغاز نزول قرآن روى آن كار شده
است تفاوت بسيار دارد.
3- مشكل بزرگ
اين است كه موضوعاتى كه در قرآن مجيد اين كتاب بزرگ آسمانى مطرح شده حدّ و حسابى
ندارد، از مسائل اعتقادى گرفته تا مسائل عملى، و از مسائل اخلاقى گرفته يا سياسى و
اجتماعى و اقتصادى و آداب معاشرت و جنگ و صلح و تاريخ انبيا و اسرار آفرينش و ...
در هريك از اين زمينهها موضوعات فراوانى است كه قرآن از آنها بحث كرده، و بررسى
همه اينها وقت و حوصله زيادى لازم دارد.
گاه يك آيه
در تفسير موضوعى در چندين بحث مورد توجه واقع مىشود و هريك از ابعاد آن را در فصل
خاصى بايد مطرح كرد در حالى كه در تفسير ترتيبى يكبار آن آيه تفسير مىشود و تمام.
***
* چرا اين
بخش از تفسير قرآن نموّ كافى نكرده است!
ظاهراً جواب
اين سؤال تا حدّ زيادى از بحثهاى گذشته روشن شد، و آن اينكه مشكلات فراوانى كه
بر سر راه تفسير موضوعى بوده، همواره مانع از نموّ آن گشته است، بخصوص اينكه
تفسير موضوعى نياز به معجمهاى دقيق و جامعى دارد كه بتوان هر آيه را به آسانى از
آن استخراج كرد در زمانهاى گذشته وجود نداشته، و امروز بحمداللَّه در دسترس ماست.
جالب اينكه
در مقدمه معجم معروف قرآن بنام «المعجم المفهرس لالفاظ القرآن
الكريم» مىخوانيم: «اگر پيشينيان به ساير علوم قرآن اهميّت فراوان دادهاند
ولى به تهيه معجمهايى كه بتواند آيات قرآن را در هر سوره دقيقاً تعيين كند اهميّت
ندادهاند به خاطر آن است كه غالباً حافظ قرآن بودهاند.»!
ما نمىدانيم
اين قضاوت تا چه حدّ قابل قبول باشد، ولى به فرض كه انسان حافظ قرآن باشد باز وجود
معجم به هر حال يكى از ابزارهاى لازم براى تفسير