اگر همين قلب ظاهرى كنايه از عقل باشد به خاطر ارتباط نزديك آن با روح و جان
است. [1]
***
در چهاردهمين و آخرين آيه مورد بحث آخرين مرحله محروميت از معرفت به حد نهايى
مىرسد، و عقل و فطرت و چشم و گوش به كلى از كار مىافتد، آنچنانكه انسان تا سرحد
چار پايان، بلكه پايينتر، سقوط مىكند.
اين آيه اشاره به گروهى از جهنميان، كه گويى براى دوزخ آفريده شدهاند، كرده
مىفرمايد: «براى آنها دلهايى است كه با آن نمىفهمند، و چشمانى دارند كه با آن
نمىبينند، و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند» مسلّماً با اين وضع امتياز خود
را بر حيوانات از دست دادهاند و لذا مىافزايد: «آنها همچون چار پايانند» و از
آنجا كه چار پايان فاقد استعدادهاى انسانى هستند ولى اين گروه با داشتن امكانات به
چنان سرنوشتى گرفتار شدهاند باز مىافزايد: «بلكه از آنها نيز گمراه ترند، و
غافلان حقيقى آنهايند»!
به اين ترتيب آنها «هويت انسانى» خود را از دست مىدهند، و راههاى بازگشت را به روى خود
مىبندند، از اوج آسمان سعادت به حضيض بدبختى و نكبت سقوط مىكنند و تمام درهاى
معارف به روى آنان بسته مىشود، اين سرنوشتى است كه آنها با دست خود و با اعمال
خود براى خويش فراهم ساختهاند.
***
نتيجه نهايى
آيات چهارده گانه فوق كه نمونههاى آن در قرآن فراوان است، و ما به خاطر
ويژگىهايى كه در اين آيات بود آنها را براى اين بحث برگزيديم، در مجموع
[1]. براى توضيح بيشتر به تفسير
نمونه، جلد 1، ذيل آيه 7 سوره بقره، جلد 14، صفحه 131 مراجعه شود.