انسانها قرار داده، و از بهايم و چار پايان جدا ساخته است همانند فطرت. [1]
اين تعبير در آيه مورد بحث- همانگونه كه جمعى از ارباب لغت گفتهاند- شايد به
خاطر آن است كه «نصارا» هنگامى كه نوزادى پيدا مىكردند بعد از روز هفتم او را با
آبى كه مادّه زرد رنگى به آن آميخته بود غسل مىدادند (منظور غسل تعميد است) و
معتقد بودند كه اين رنگ او را پاك و پاكيزه مىكند، قرآن مىگويد: رنگ الهى كه
همان اسلام و توحيد است از همه اينها بهتر و بالاتر است.
به اين ترتيب تعبير «صبغه» در آيه فوق تناسب زيادى با فطرت و خلقت نخستين
دارد، به خصوص كه در تعدادى از روايات به «اسلام و ولايت» نيز تفسير شده است. [2]
***
تفسير و جمعبندى
در نخستين آيه بعد از سوگند به آفرينش
«روح انسان» و خداوندى كه روح را با استعدادهاى فراوان نظام بخشيده، به منبع الهام
بخش «وجدان اخلاقى» و آگاهى انسان از «فجور» و «تقوا» اشاره مىكند، و مىگويد:
آگاهى بر اين امور به صورت يك الهام از آغاز در درون جان انسان بوده است.
نظير اين معنا در آيه ديگر بعد از اشاره به آفرينش انسان نيز آمده است: «وهديناه النجدين؛ ما او
را به خير و شر هدايت كرديم».
بايد توجه داشت كه «نجد» در لغت در اصل به معناى مكان مرتفع است در مقابل «تهامه» (بر وزن علاقه)
كه به معناى سرزمين پست است، و در اينجا به قرينه آيات قبل و بعد و همچنين
پارهاى از روايات كه در تفسير آن وارد شده است كنايه از خير و شر و عوامل خوشبختى
و بدبختى است. [3]